روانسنجی و انجام تست روانشناسی یکی از حیطههای اصلی روانشناس بالینی و تشخیصی در حیطه روانشناسی است. بهطورکلی روانسنجی بررسی و اندازهگیری ویژگیهای روانشناختی انسان و تلاش برای تبدیل ویژگیهای کیفی به دادههای کمی و قابل مقایسه است. در نتیجه باید توجه داشت که دادههای بهدستآمده از آزمونهای روانشناختی میبایست به عنوان ابزاری در کنار سایر ابزار تشخیصی مانند مصاحبه و مشاهده مورد استفاده و تفسیر قرار گیرند. تست های روانشناختی مانند تست های شناختی، تست های شخصیتی و تست های تحصیلی و شغلی کاربردهای بسیار گسترده ای در کلینیک های روانشناختی دارند.
آزمون روانشناختی – تست های تشخیصی بیماری های روانشناسی
آزمون های روانشناختی خود به سه قسمت عمده تقسیم می شود:
۱- پرسشنامه های روانی – تشخیص اختلالات روانی
تاکنون پر مصرف ترین پرسشنامه شخصیت در ارزیابی روانی پرسشنامه شخصیتی چند وجهی مینه سوتا MMPI شامل ۵۵۰ ماده بوده است که مجموعه وسیعی از رفتارها و افکار و احساسات را وارسی می کند و برای ۱۰ طبقه نمراتی را در اختیار می گذارد. با توجه به اینکه آزمون شونده می تواند دروغ بگوید یا از دادن پاسخ شانه خالی کند یا غیره این تست ۴ مقیاس اعتبار دارد. مثلا اگر کسی به جمله من هرگز دروغ نمی گویم پاسخ درست بدهد نشان می دهد که مورد آزمایش می کوشد خودش را بطور مطلوبی نشان دهد زیرا می دانیم به ندرت کسی هرگز دروغ نگوید.
پرسشنامه ها یا رفتار یا افکار یا شرایط را بررسی می کنند و MMPI بیشتر کارکرد شناختی دارد و کمتر به اعمال رفتاری می پردازد. این آزمون بیش از ۵۰ سال سابقه دارد و MMPI-2 نسخه جدیدتر ان است که با توجه به شرایط جدید تنظیم شده است.
۲- آزمون های فرافکن
پرسشنامه های ساخت دار تجربه و احساس های هشیار را بررسی می کند و تعارض های ناهشیار و ترس های نهفته و تکانه های جنسی را نشان نمی دهد، لذا آزمون های فرافکن مانند آزمون رورشاخ rurschach test و آزمون اندر دریافت موضوع (thematic apperception test (TAT فرصت نمایان شدن موضوعات تعارضی یا ناهشیار را به حداکثر می رساند.
۳- آزمون های هوش – تست هوش
آلفرد بینه اولین آزمون هوش و بعدا دیوید وکسلر تست هوش وکسلر را برای بزرگسالان WAIS و کودکان WISC و پیش دبستانی WPPSI تنظیم کرد که بعدا WAIS-R تجدید نظر شده WAIS ارائه داد. مقیاس های وکسلر هوشبهر Intelligence Quotient کامل را اندازه گیری می کند که از دو نمره فرعی کلامی و رفتاری تشکیل می شود و این آزمون ها نقش بسیار مهمی در ارزیابی عقب ماندگی ذهنی و آسیب مغزی ایفا می کنند.
آزمون های هوش فقط از رفتارها در تکالیف استاندارد شده خاص نمونه می گیرند و رفتارهای دیگر نظیر درک کردن موسیقی کلاسیک اندازه گیری نمی شود. بهره هوشی کمتر از ۷۰ را عقب افتاده و بین ۷۰ تا ۸۴ را به عنوان افراد مشکل دار و بیشتر از ۱۳۰ را افراد باهوش می نامیم و بیشتر مردم دنیا بهره هوشیشون بین ۹۵ تا ۱۰۵ می باشد. تست هوش در مقام مقایسه با دیگران است لذا برای مردم یک منطقه می بایست با توجه به تواناییهای زبانی و امکانات تنظیم شود.
مشاهدات رفتاری و تاثیر آن بر تشخیص اختلالات روانی
گاهی در کلام بسیاری از افراد دروغ می گویند و سعی می کنند خود را بهتر جلوه دهند و یا اغراق کنند. رفتار فرد به متخصص دروغ نمی گوید.
۱- ارزیابی رفتاری
ارزیابی بخشی از درمان است. ارزیابی رفتاری عبارتست از ثبت دقیق رفتارها و افکاری که شخص می خواهد آنها را تغییر دهد. مثلا از یک مراجع خواسته شد که حملات آسم خود را یادداشت نماید و در نهایت نشان داده شد که ۹ مورد از ۱۵ باری که مورد حملات آسم قرار گرفته بود بعد از تماس او با مادرش رخ می دادند. ارزیابی رفتاری مطمئنا امتیازاتی دارد ولی با این حال نمی توان آن را برای هر مشکل روانی بکار برد زیرا ممکن است بسیار وقت گیر و پر هزینه باشد.
۲- ارزیابی روان فیزیولوژیکی یا روانشناسی فیزیولوژیک
برخی از حالت های روانی نابهنجار مانند اضطراب و ترس در حالتهای فیزیولوژیکی منعکس می شوند.
ارزیابی روان فیزیولوژیکی نه تنها تایید می کند که یک عنصر فیزیولوژیکی در اضطراب وجود دارد بلکه بر این موضوع که شدت آن عنصر چقدر است و آیا درمان تاثیری دارد نیز می پردازد. پسخوراند زیستی biofeedback با آگاه ساختن مراجع از تغییرات روان فیزیولوژیکی جزیی و حالت های روانی تحقق می یابد.
آزمون های نوروپسیکولوژی به ارزیابی آسیب مغزی می پردازد که به سه مورد از آنها اشاره می شود:
۱- آزمون طرح های دیداری حرکتی بندر: ۹ کارت طرح دار به مراجع می دهند و از او می خواهند که آن را کپی و بعد از حافظه اش ترسیم کند خطاها آسیب مغزی را مشخص می کنند. مثلا لرزش در ترسیم خط مستقیم یا کپی کردن دایره های کوچک آسیب مغزی را نشان می دهد.
۲- مجموعه آزمون های نوروپسیکولوژی هالستید –ریتان: این آزمون هوشمندانه محل آسیب نورولوژیکی را مشخص می کند و بسیار وقت گیر است و به ۶ ساعت زمان احتیاج دارد.
۳- مجموعه آزمون های نوروپسیکولوژی لوریا – نبراسکا: این آزمون ۲۶۹ ماده ای که براساس کار الکساندر لوریا بوده اطلاعات وسیعی مربوط به مهارت های لمسی و جنبشی و کلامی و فضایی و هماهنگی حرکتی ظریف و دشوار و خواندن و نوشتن و گفتار و محاسبه و فرایندهای عقلانی و حافظه ای را در اختیار می گذارد. و زمان کمتری از آزمون هالستید – ریتان نیاز دارد و نیز این آزمون کنترل سطح تحصیلات را امکان پذیر می سازد و کسی بخاطر اینکه تحصیلات کمتری داردنمره کمتری نمی گیرد.
تشخیص بیماری های روانی
طبقه بندی رسمی توسط فیلیپ پینل آغاز شد و سپس در سال ۱۸۹۶ امیل کرائپلین اولین نظام جامع طبقه بندی اختلال های روانی را بوجود آورد و سپس در سال ۱۹۵۲ نظامی بنام راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی DSM شکل گرفت و در ۱۹۶۸ طبقه بندی DSM 2 شکل گرفت و تشخیص هایی که از این نظام ناشی می شدند قویا تحت تاثیر صفات استنباطی بودند لذا افراد مختلف مشکل زیادی در تشخیص با یکدیگر داشتند و در سال ۱۹۸۰ طبقه بندی DSM 3 که در آن بجای صفات استنباطی مستقیما به توصیف رفتارها می پرداختند تنظیم شد و تعداد طبقات از کمتر از یکصد در ورژن قبلی به بیش از ۲۰۰ طبقه در DSM 3 رسید و در سال ۱۹۸۷ ۳۰ طبقه دیگر به ان اضافه شد و بنام DSM-3-R نام گرفت که در نهایت در سال ۱۹۹۴ جای خود را به DSM 4 داد که بیشتر برای تامین هماهنگی کاربرد اصطلاحات با طبقه بندی بین المللی بیماری ها و مسائل بهداشتی مربوطه ICD-10 به روی کار آمد. این روزها نسخه پنجم نظام جامع طبقه بندی اختلال های روانشناختی ارائه شده است که به صورت گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد.
اعتبار ابزارهای ارزیابی تشخیص های روان شناختی
ابزارهای ارزیابی و تشخیص برای روانشناسان باید هم پایا و هم معتبر باشند پایا یعنی یافته های یکسانی را در اثر استفاده مکرر تولید می کنند و معتبر یعنی میتوانند برای هدفهایی که به جهت آنها منظور شده اند بکار روند. ولی اعتبار و روایی ابزارهای روانشناختی باید به تایید برسد و با احتیاط استفاده شود.
منبع: مرکز مشاوره تلفنی